خاطره های برجا مانده ( قسمت چهارم)
مطالبی از کتاب { میراث های جاودان } خاطرات شهدای دوراهک اثری از حسین باقری
|
خاطره ای از شهید جاوید الاثر علی سلمانی
تاریخ تولد : 1346 تاریخ شهادت : 1363/12/23
محل شهادت : هور العظیم عملیات : بدر
یقین به شهادت
قبل از عملیات بدر در یک مانور یا رزم شبانه جهت آمادگی برای شرکت در عملیات آماده می شدیم و این رزمایش چند روزی طول کشید تا اینکه چند روز قبل از عملیات در سنگر شهید سلمانی نشسته بودیم و شهید سلمانی مرتب با صدای دلنشین خود این بیت شعر را می خواند :
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
من به شهید سلمانی می گفتم چرا فقط همین یک بیت شعر را می خوانی؟ در جواب گفت :
خودم یقین دارم من در عملیات شهید می شوم و راه کربلا برای شما باز می شود ولی محمد جان این قول را به من بده که اگر به کربلا رفتی سلام مرا به سرورم اباعبدالله الحسین برسان و خدمت ایشان بگو که علی تنها آرزویش این بود که به پابوس شما بیاید
من هیچ موقع این طور صحبت کردن ، آنهم به طور جدی از علی نشنیده بودم ، همیشه وقتی با هم روبه رو می شدیم شوخی می کرد و لبخند می زد و به دیگر بچه ها روحیه می داد ولی در آن روز با آن صحبت هایی که کرد فهمیدم خبرهایی هست که او بهتر از من میداند . برای اولین بار بود وقتی با هم رو به رو می شدیم چند دقیقه ای گریه کردیم ؛ در آخر به من گفت : محمد جان در کیف لباسی من امانتی است که حتما بدست مادرم می رسانی و آنهم یه پاکت نامه بود که بعد ها فهمیدم در آن نوشته بود :
مادر عزیزم علی را حلال کن
راوی : محمد دراهکی (صفر)